گاه نوشته های مهراد ریاحی راد

نوشته های من در این وبلاگ منتشر می شود

گاه نوشته های مهراد ریاحی راد

نوشته های من در این وبلاگ منتشر می شود

در منوی "درباره من" در قسمت بالای وبلاگ توضیحاتی درباره من یافت می شود.

طبقه بندی موضوعی

شغلت چیه ؟ What do yo do

يكشنبه, ۱۸ اسفند ۱۳۹۸، ۰۹:۰۸ ب.ظ

یکی از چالش های اخیر من در زندگی زمانی است که با سوال "شغلت چیه؟ یا What do you do?  مواجه میشم، فرقی ندارد طرف مقابل شما چه کسی باشد از بقال سرکوچمون تا هم کلاسی های دوره لیسانسم که الان خیلی هاشون  مدرک ارشدشون رو هم گرفتند یا جهت ادامه تحصیل به بلاد کفر مهاجرت نموده اند در این زمینه واقعا یکسان هستند  و انتطار شنیدن یک عنوان و نهایتا یک جمله در توصیف شغلت را دارند و این انتطار مرا مستاصل می کند زیرا نمی توانم و اساسا نمی شود شغل من را در قالب یک عنوان و یک جمله توصیف نمود. حتی  این موضوع به ملیت و نژاد و جبر جغرافیایی و اینکه ما در خاورمیانه زندگی می کنیم هم ارتباطی ندارد چون در زمان چت با خارجی ها از اقصی نقاط کهکشان پهناور راه شیری در اپلیکیشن  چت ***هم تجربه مشابهی داشته ام.

علاوه بر مراسم خواستگاری که تا به حال برای من پیش نیامده یکی از زمان هایی که به صورت جدی با این سوال مواجه می شوید زمانی است که دنبال اجاره خانه هستید وقتی با صاحب آگهی تماس می گیرید و از او می پرسید آیا خانه را به مجرد هم اجاره می دهد علاوه بر سوال شغلت چیه یک جوری هم با شما برخورد می شود که انگار یک تبهکار سابقه دار هستید که تازه از زندان آزاد شده اید و در اپلیکیشن دیوار یا شیپور دنبال اجاره خانه هستید.

من اصولا ارتباط خوبی با اپلیکیشن های موبایل دارم و سعی می کنم برای هر کاری اپ مناسب آن را پیدا کنم  در خصوص اجاره خانه هم اعتقادی به بنگاه های املاک جهت یافتن خانه ندارم ولی از آنجایی که 3 روز بیش تر جهت تخلیه فرصت نداشتم و دیوار هم نتوانسته بود کمک چندانی به من کند من بر اساس توصیه هم خونه ایه سابقم عمل کردم در اینجا لازم می دانم بگویم ایشان معتقد بود در گذشته بارها مورد حمله هکرهای بلاک هت قرار گرفته و بارها داستان بزرگترین هک ناموسی دنیا و پاک شدن اطلاعات مربوط به دوست دخترهای بی شمار از گوشیش رو برای من تعریف کرده بود.

 در همین راستا به دلیل ترس از هک شدن لقب پرچم دار مبارزه با اپ های موبایلی را به خودش داده بود و از من هم می خواست پرچم دار صداش کنم و با استفاده از گوشی من یک پیج در اینستاگرام به نام جنبش مبارزه با اپ های موبایل ساخته بود البته آخرین باری که دیدم تعداد فالوورهاش سه تا بود و اینکه با احتساب من .

با این وجود  نسخه های ویندوزی اپ های موبایلی رو روی لپ تاب نصب کرده بود و جهت چت در گروه های تلگرامی و آگاه سازی نژاد پاک آریایی از خطرات مربوط به اپ های موبایلی از اون بهره می جست هچنین معتقد بود در مقطع حساس کنونی که کل شرکت های استارت آپی کهکشان به دنبال این هستند که اطلاعات ملت همیشه در صحنه رو هک کنند باید جامعه رو آگاه کرد گرچه یک  بار که تاریخچه چت هاش رو دیدم متوجه شدم به صورت کاملا کاملا و تاکید می کنم کاملا اتفاقی جامعه هدفش برای آگاه سازی خانم ها هستند و معمولا هم در راستای این آگاه سازی بلاک شده بود.

 به هرحال برای اولین بار توصیه هم خونه ایم رو جدی گرفته و جستجوی سنتی رو آغاز کردم .

سه تا بنگاه اولی که رفتم بهم گفتند "تو این رنج قیمت تو این منطقه خونه پیدا نمی کنی و باید بری پایین تر" ولی من که مصصم به پیدا کردن خانه بودم نا امید نشدم و به وارد بنگاه چهارم شدم این بار بدون اینکه صحبت از قیمت کنم سلام کردم و گفتم: "دنبال یه خونه برای اجاره هستم و مجرد هستم " و به دلیل کلمه مجرد که در جملم بود با سوال همیشگی شغلت چیه مواجه شدم انگار وقتی متاهل باشی شغل مهم نیست و فقط اگر مجرد باشی این موضوع اهمیت پیدا می کند ، می خواستم در جواب بگویم این یک موضوع شخصی است و به شما ارتباطی ندارد که شغل من چیه شما بگو خونه داری یا نه .

 ولی از آنجایی که باید سریعتر خانه را تخلیه می کردم به یاد توصیه های کاربردی مارک منسون در کتاب the subtle art of not giving a f**k  که در ایران با عنوان هنر ظریف بی خیالی ترجمه شده است افتادم در نتیجه صبوری به خرج داده و با یک لبخند ژوکوند طوری گفتم مگه خواستگاری اومدم که شغلم رو می پرسید و در ادامه حدود4-3 دقیقه به مشاور املاک که حدود 40 سال داشت و آدم علاقه مندی به نظر می رسید و بادقت به حرفم گوش می داد درباره کارم توضیح دادم ، وقتی توضیحاتم تمام شد بهم گفت: "دمت گرم کارت خیلی درسته خودم یه خونه خوب برات پیدا می کنم فقط میتونی یه نگاهی به این گوشیه من بندازی زیاد داغ میکنه " همون لحظه همکارش هم که جسته گریخته حرفای ما رو می شنید با یه ژست خود خفن پنداریه خاصی در جوابش گفت: " بابا تو خیلی پرتی اون مربوط به سخت افزار میشه ، این (منظورش از کلمه این ، بنده بودم و اشاره به نیمکت و صندلی و شی بی جان دیگری نمی کرد) میگه نرم افزار بلده " و در ادامه رو به من کرد و گفت: "میتونی یه کاری کنی وقتی تو تلگرام پیام ها رو میخونم دو تا تیک نخوره و معلوم نشه سین کردم"

تو اون لحظه حس کردم یه همزاد پنداری عمیق با سیامک انصاری (موقعی که در سریال در حاشیه درباره پلاستوریز سلول های بینابینی حرف می زد) دارم ولی دوربینی نبود که چشامو گرد کنم و بهش خیره شم  .

از اینها که بگذریم من در ادامه می خواهم به این سوال جواب دهم که شغل من چیست و اینکه ERP چیست و چه کار می کند ؟ در نوشته بعدی در این باره توضیح خواهم داد.

 

 

نظرات  (۱)

۱۹ اسفند ۹۸ ، ۰۰:۰۵ فاطمه حسینی

همه همین مشکلو دارن 

تئاتر کار میکنی /: بیا یه دور گریه کن ببینینم

نقاشی میکشی /: بیا ببینم میتونی منو بکشی

اگه گرافیک کار کنی 😐 میتونی یه عکس پروفایل برام درست کنی؟ 😐 اونوقت چیزیو که تو برای شرکتای بزرگ میزنی چارساعت وقتتو گرفته رو قبول ندارن ... خودشون عکسشونو با برنامه میزارن تو بطری 😐 میگن از مال توعم بهتر شد 

هر شغلی این دردسرو داره مخصوصا این شغلای مدرن 

منم نمیدونم ای ار پی چیه ولی به هر حال 

موفق یاشین **

پاسخ:
به نظرم یکی از دلایلش اینه کلا ما آدم ها یه برداشت کلی و یه تعریف از مفاهیم تو ذهنمون داریم و اون چیری که طرف مقابل میگه رو می بریم تو قالب فکری خودمون و بر اساس دانسته های قبلیمون به یک نتیجه می رسیم مثل این میمونه که شما بخواهی فیل را برای کسی که فقط در زندگی اش گوسفند دیده توضیح بدی احتمالا تصویری که از فیل در ذهن او شکل می گیرد یک گوسفند پشمالو سبز رنگ بزرگ با یک دماغ دراز است البته این مربوط به شغل نیست و میشه به خیلی از موضوعات تعمیم داده بشه. 
درباره ERP هم خواهم نوشت ممنون از شما.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی